من فقط قصه شنيدم‎ِ،از تو با يه قلب پاكي

 

از تو با يه دنبا خوبي،يه پناه و تكيه گاهي

 

ولي انگار واسه موندن،ديگه آغوشي نداري

 

نميتوني توي اين شهر،عاشقونه سر بذاري

 

به كجا كشيد زمونه،كجا رفت اون همه خوبي؟

 

سادگي اون چشارو كي ربود بي هيچ نشوني؟


هر كي از ليلي شنيده،ميبينه همش دروغه

 

مجنون قصه يه روياس واسه دل هاي ربوده

 

اين جا نه،كوهي نمونده كه بخوان فرهاد بيارن

 

اينجا آدما نمي خوان واسه دل معني بذارن

 

اينجا قصه ها شبونس،واسه عشق و آشنايي

 

حرمت دلا كجا رفت توي عصر بي وفايي؟

 

زندگي شده بهونه واسه ي نسل من و ما

 

بهونه ديگه ندران واسه من شدن،واسه ما

 

همه خسته ،همه درگير،همه به پوچي رسيدن

 

حالا كه اين جا رسيدن،از بريدنم بريدن